خدا
-
اگر به بندگی ارشاد می کنیم ترا
اشاره ای است که آزاد می کنیم ترا
تو با شکستگی پا قدم به راه گذار
که ما به جاذبه امداد می کنیم ترا
به دامنی که درین راه بر کمر بندی
غنی ز راحله و زاد می کنیم ترا
بشو به خون ز دل اندیشه رهایی را
که گر عدم شوی، ایجاد می کنیم ترا
درین محیط، چو قصر حباب اگر صد بار
خراب می شوی، آباد می کنیم ترا
به تیغ غمزه دلت را کنیم اگر صد چاک
به زلف، شانه شمشاد می کنیم ترا
ترا به جنت دربسته می شویم دلیل
اگر به خامشی ارشاد می کنیم ترا
ز شکر و شکوه مزن دم تو چون تنک ظرفان
اگر غمین و اگر شاد می کنیم ترا
ز مرگ تلخ به ما بدگمان مشو زنهار
که از طلسم غم آزاد می کنیم ترا
فرامشی ز فراموشی تو می خیزد
اگر تو یاد کنی، یاد می کنیم ترا
اگر تو چشم بپوشی ز شاهدان مجاز
غنی ز حسن خداداد می کنیم ترا
اگر ز کوه غم ما گران نسازی روی
ز خرمی فرح آباد می کنیم ترا
چو ماهیان مشو از یاد کرد ما غافل
وگرنه روزی صیاد می کنیم ترا
اگر تو برگ علایق ز خود بیفشانی
بهار عالم ایجاد می کنیم ترا
نوازشی است زبان را، نه از فراموشی است
اگر گهی به زبان یاد می کنیم ترا
ندیده ایم به این لطف آدمی، چه عجب
اگر غلط به پریزاد می کنیم ترا
مساز رو ترش از گوشمال ما صائب
که ما به تربیت استاد می کنیم ترا
-
خدایا شکرت بابت تموم دلخوشیای کوچیک زندگیامون( :
شکرت بابت لبخند مامان و بابا
بابت دعواهای خواهر و برادری
دور هم شام و صبحونه خوردنا
بابت دوستای خوب خونوادگی ای که ۲۰ و اندی ساله هستن؛مهربون تر از فامیل...♡
شکرت بابت عزت و آبرویی که بهمون دادی
خداجونم خیلی دوست دارم( :
البته نه اون اندازه ای که تو دوستمون داری( :
مرسی که هستی تنها پناه روزای سختمون -
الهی!
بودِ من بر من تاوان است،
تو یک بار بودِ خود بر من بتابان.
الهی!
معصیت من بر من گران است،
تو رودِ جودِ خود، بر من بباران.
الهی!
جرم من زیرِ حلمِ تو پنهان است،
تو پرده ی عفو خود بر من گستران.خواجه عبدالله انصاری
-
مشترک گرامی!!!
بسته سی روزه شما رو به اتمام است...
پس از پایان حجم باقیمانده
عبادات شما با نرخ عادی محاسبه میشود
دیگر قرائت یک آیه قرآن، برابر با ختم قرآن نخواهد بود️
دیگر نفس هایتان تسبیح پروردگار محاسبه نمیشود️
دیگر خوابتان عبادت شمرده نمیشود️
تمدید این بسته تا سال دیگر امکان پذیر نیست️
از فرصت باقیمانده استفاده کنید...
و هرگز ناامید نباشید...هیچکس تنها نیست
همراه اول و آخر فقط فقط و فقط « خدا » -
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور میخواهد مشکلاتِ شما را حل کند.
این مسئولیتِ اوست.
کارِ شما نیست.
کارِ شما این است
که به او اعتماد داشته باشید. -
خوبی پیش خدا گم نمیشه؛
بالاخره یه جایی بهت بر میگرده! -
دعا کن چون خدا میشنوه، درست وقتی که احتمالشو نمیدی!
-
خدای عزیز به من قدرتی بده که اگه به دیگران صدمه زدم، عذرخواهی کنم و اگه دیگران به من بدی کردن، ببخشم ...
-
«صبغة اللّٰهِ وَ مَن اَحسَنُ مِنَ اللّٰهِ صِبغَةً وَ نَحنُ لَه عابِدونَ»
بقرة,138
رنگی خدایی بپذیرید و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است و ما تنها او را عبادت می کنیم... -
اوم...
نمیدونم واقعا...
انگار امشب اون فاصلهتا هدف رو خیلی خوب حس کردم...
خیلی بد خورد تو ذوقم...
هی من میخوام ادم شم
هی نمیشه( :
خدایا من تنهایی نمیتونما...
کمکم کن درست رفتار کنم...
کمکم کن خودت هدفم باشی نه هیچ کس دیگه...
نه اون نه اون نه اون...نه هیچ کدوم!
نمیخوام هیچ کدوم باشن...
مگه نمیگن اگ یه قدم بیایم سمتت تو بیشتر میای؟( :
خدایا من یه قدم اومدما...
یه قدمی که خودت شاهد دردش بودی( :
من هیچم...
هیچ...
تویی که غنیِ مطلقی...
لطفا اینو بهم بفهمون( :
بهم بفهمون که هیچ کدوم از این آدما هدف نیستن...
خدایا کمکم کن این سستیا رو برطرف کنم...
نمیخوام باز کنار بکشم...
ولی نمیخوامم تهش به جای آدم شدن، بدتر بشم...
کمکم کن برای خودت کار کنم...کمکم کن بدونم اینا همه وظیفمه نه هیچ چیز دیگه!
فقط وظیفه!
چیزی که راجع به تکتک جزئیاتش مسئولم...
خدایا کمکم کن...
کمکم کن... -
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم آدم….
با تو رازی دارم !..
اندکی پیشتر اَی ..
آدم آرام و نجیب ،آمد پیش !!.
… زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
یاد من باش … که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ….
من به اندازه ی گلهای بهشت …..نه …
به اندازه عرش ..نه ….نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!آدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !…
راهی ظلمت پر شور زمین ..
زیر لبهای خدا باز شنید ،…
نازنینم آدم !… نه به اندازه ی تنهایی من …
نه به اندازه ی عرش… نه به اندازه ی گلهای بهشت !…
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!